کد مطلب:28867 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:162

غارت نعمان بن بشیر












2840. تاریخ الیعقوبی: معاویه، نعمان بن بشیر را روانه ساخت. او بر مالك بن كعب اَرحبی كه كارگزار علی علیه السلام بر مرزبانان «عین التمر» بود، شبیخون زد. علی علیه السلام مردم را فرا خواند و فرمود: «ای اهل كوفه! به یاری برادرتان مالك بن كعب بشتابید، كه نعمان بن بشیر همراه گروهی - كه زیاد هم نیستند - بر او تاخته است. باشد كه خداوند، گروهی از ستمگران را نابود سازد». مردمْ كُندی كردند و بیرون نرفتند.[1].

2841. الكامل فی التاریخ: در این سال (39 هجری) معاویه لشكریان خود را در عراق، در اطراف قلمرو حكومت علی علیه السلام پراكند. نعمان بن بشیر را با هزار مرد به عین التمر فرستاد، كه در آن جا مالك بن كعب با هزار نفر مأمور پاسگاهی برای علی علیه السلام بود. مالك به یاران خود اجازه داده بود كه به كوفه بروند و جز صد نفر كسی با او نبود. چون خبر هجوم نعمان را شنید، نامه ای به امیر مؤمنان نوشت و به او گزارش داد و نیروی كمكی درخواست كرد.

علی علیه السلام خطبه ای خواند و مردم را به بیرون رفتن به یاری او فراخواند؛ امّا سنگینی كرده، نرفتند. مالك با نعمان درگیر شد. دیوارهای آن روستا را پشت سر یاران خویش قرار داد. مالك به مِخنَف بن سلیم نامه نوشت و از او یاری طلبید. وی نزدیكی های او بود. مالك و نعمان پیكار سختی كردند. مخنف، پسرش عبد الرحمان را با پنجاه نفر فرستاد. آنان در حالی به مالك رسیدند كه او و همراهانش غلاف شمشیرها را شكسته و دل به مرگ و پیكار سپرده بودند. چون شامیان آنان را دیدند، عصر هنگام گریختند و پنداشتند كه نیروی امدادی در راه است. مالكْ آنان را تعقیب كرد و سه نفر از آنان را كشت.

چون كوفیان از خروج به سوی مالك و یاری آنان سستی كردند، علی علیه السلام بر منبر رفت و بر آنان خطبه خواند و فرمود:

«ای اهل كوفه! هر بار كه شنیدید گروهی از شامیان بر شما تاخته و فرود آمده اند، هر یك از شما در خانه خود خزید و در را به روی خود بست، آن گونه كه سوسمار به لانه اش و كفتار به آشیانه اش می خزد. فریب خورده كسی است كه شما فریبش دهید. هر كس با شما به پیروزی برسد، با تیر شكسته پیروز شده است. نه آزاد مردانی به هنگام ندا و نه برادرانی هنگام نجوایید. إنا للَّه وإنا إلیه راجعون! به چه رنجی از دست شما گرفتار شده ام! كورانی هستید كه نمی بینند، لال هایی كه سخن نمی گویند و كرانی كه نمی شنوند. إنا للَّه وإنا إلیه راجعون!».[2].

2842. امام علی علیه السلام - پس از شبیخون نعمان بن بشیر، در بسیج مردم كوفه برای نبرد -: «ای كوفیان! یك دسته از گروه های شامیان بر شما می تازند، درهای خودتان را می بندید و همچون سوسمار و كفتار كه به لانه و آشیانه اش می خزد، به خانه هایتان می خزید. خوار كسی است كه شما یاورش باشید. هر كه به كمك شما تیر افكنَد، با تیری شكسته تیر انداخته است.

اُف بر شما! چه رنجی از شما كشیدم! وای بر شما! یك روز به نجوا می خوانمتان، روزی هم به ندا. نه بر ندایم پاسخی می شنوم و نه هنگامه نبرد، برادران راستین هستید. به خدا سوگند، گرفتار شماها شدم، كه ناشنوایانی هستید كه نمی شنوید، لال هایی كه حرف نمی زنید و كورانی كه نمی بینید. حمد و ستایش از آنِ پروردگار جهانیان است. وای بر شما! برای یاری برادرتان مالك بن كعب بیرون شوید، كه نعمان بن بشیر با جمعی از شامیان - كه زیاد هم نیستند - بر سر او فرود آمده اند. به یاری برادرانتان برخیزید، شاید خداوند به سبب شما گروهی از ستمگران را نابود كند».

سپس از منبر فرود آمد. بیرون نرفتند. در پی چهره ها و بزرگانشان فرستاد و فرمان داد كه برخیزند و مردم را بر رفتن برانگیزند؛ ولی كاری نكردند![3].









    1. تاریخ الیعقوبی: 195/2، الغارات: 449/2، شرح نهج البلاغة: 303/2.
    2. الكامل فی التاریخ: 425/2، تاریخ الطبری: 133/5، البدایة والنهایة: 320/7.
    3. الغارات: 451/2. نیز، ر. ك: نهج البلاغة: خطبه 69.